1

جای اونایی که امسال کنار ما نیستند و مهمان خداوندند؛ خالی

ای فروغ ماه حُسن از روی رخشان شما *آب روی خوبی از چاه ز نخدان شما

عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده* باز گردد یا برآید، چیست فرمانِ شما؟

کس به دورِ نرگست طَرْفی نیست از عافیت* بِهْ که نفروشند مستوری به مستان شما

بختِ خواب آلودِ ما بیدار خواهد شد مگر* زانکه زد بر دیده آبی روی رخشانِ شما

با صبا همراه بفرست از رُخَت گلدسته ای* بو که بویی بشنویم از خاک بستانِ شما

دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید*زینهار ای دوستان جان من و جان شما

کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند*خاطر مجموع ما زلف پریشان شما

دور دار از خاک و خون، دامن چو بر ما بگذری* کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما

می کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو:*روزی ما باد لعل شکر افشان شما

یلداتون مبارک