1

يكي از آن نقطه‌ها

در اينكه گراهام گرين (نويسنده صاحبنام انگليسي و خالق رمان‌هاي مقلدها، وزارت ترس، امريكايي آرام و…) فيلمنامه مرد سوم را به خوبي سامان داده و آن را براي يك فيلم درجه يك آماده كرده است، شكي نيست. اختصاص عنوان بهترين فيلمبردار در بيست و سومين مراسم اسكار (1950) هم گواهي بر تلاش موفق رابرت كراسكر فيلمبردار اين فيلم در نورپردازي و فضاسازي متناسب با اين فيلمنامه است. بازي اورسن ولز هم در اين فيلم هر چند كوتاه است اما با آنچه درباره او مي‌گويند و ديالوگ ماندگاري كه به گفته گرين متعلق به او است، تاثير قابل‌توجهي در فيلم مرد سوم داشته است. 
ديالوگي كه در آن اورسن ولز (هري لايم) براي توجيه رفتار كاسبكارانه و مرگبار خودش، زمانه پرآشوبي كه به او اين فرصت را داده، تاييد مي‌كند و مي‌گويد: سي سال حكومت سرمايه‌دارها تو ايتاليا جنگ و خشونت و خونريزي و مرگ بود اما ميكل آنژ و داوينچي و رنسانس در همين دوره به وجود آمدند! اما تو سوييس پنج قرنه صلح و آرامش حاكمه اما چيزي كه توليد كردند، چيه؟ ساعت خروس نشانه! اين ديالوگ، همراه با ديالوگ‌هاي ديگرش كه گرين نوشته فقط خاص خود و فيلم مرد سوم نيست. باورهاي ذهني همه آدم‌هايي است كه ديگران براي‌شان نقطه‌اي بيش نيستند. نقطه‌اي كه بود و نبودشان چندان مهم نيست. در يكي از بهترين صحنه‌هاي فيلم (برخورد هري لايم و ماتينز- شخصيت اصلي فيلم) هري براي توجيه رفتار خودش به مارتينز مي‌گويد: اين روزها رفيق، هيچ‌كس به فكر انسان‌ها نيست. دولت‌ها نيستند، پس چرا ما باشيم؟ آنها از مردم و طبقه كارگر حرف مي‌زنند، من از ساده‌لوح‌ها. اين همان است! بيننده وقتي اين حرف را با گفته‌هاي قبلي او تكميل كند منظور او را بيشتر درك مي‌كند. 
منظورم زماني است كه هري از بالا و از توي اتاقك چرخ و فلكي بزرگ به آدم‌ها نگاه مي‌كند (آدم‌ها از نگاه او به نقطه‌هاي كوچكي شبيه‌اند) و به مارتينز مي‌گويد: اگر يكي از آن نقطه‌ها براي هميشه از حركت بيفتد، واقعا دلت براش مي‌سوزد؟ اگر بهت بگويم كه براي هر نقطه‌اي كه از حركت بيفتد، بيست هزار پوند مي‌دهم، واقعا رفيق، بهم مي‌گويي پولت را براي خودت نگه دار، يا فوري حساب مي‌كني كه از شر چند تا از آن نقطه‌ها مي‌تواني خلاص شوي؟ استدلال هري لايم هر چند مورد قبول مارتينز و هيچ انسان سالم ديگري نيست اما در ذهن و رفتار و گفتار كساني كه به آدم‌ها از بالا نگاه مي‌كنند و آنها را نقطه مي‌بينند، همواره پذيرفتني است. فيلم مرد سوم به خوبي از پس نشان دادن اين نگاه بي‌شرمانه برآمده است. نگاهي كه تبلورش بدون كارگرداني بنام كارول ريد امكان‌پذير نبود. كارگرداني كه اگر نبود مرد سوم درخشان و جاودانه نمي‌شد. كارگرداني كه سينما را درست مي‌شناخت و خوب تصوير مي‌كرد. جالب اينجاست كه اگر دو روز زودتر به‌دنيا آمده بود مي‌توانست هر ساله جشن تولدش را با روز تولد سينما (بيست و هشت دسامبر) جشن بگيرد.

حسن لطفي/ گروه هنر “مادران و دختران”