1

قتل در پشت پرده‌هاي آرامش

«مجيد ابهري»، آسيب‌شناس و «سهيل رضايي»، روانشناس در گفت‌وگو با «اعتماد» از جنايت فجيع يك‌سال پيش مي‌گويند

يك‌سال پيش در چنين روزي؛ شخصيت‌هاي مربوط به اين پرونده نام‌شان تا مدت‌ها بر سر زبان‌ها بود. وقتي خبر اين جنايت در رسانه‌ها منتشر شد، شوك بزرگي به جامعه وارد كرد تا جايي كه برخي مردم براي اينكه از وحشت اين خبر هولناك كاسته شود، آن را در فضاي مجازي تبديل به طنزي تلخ كردند تا شايد ذهن‌شان آرام گيرد. شخصيت‌هاي اين پرونده جنايي به شرح زير است: 

قاتل: علي‌اكبر خرمدين 
معاون قتل: ايران موسوي‌ثاني
مقتولان: فرامرز، آرزو و بابك 
امروز سالگرد قتل «بابك خرمدين»؛ يكي از كارگردانان سينماست. يك‌سال پيش در روز ۲۵ ارديبهشت ماه سال ۱۴۰۰ بابك خرمدين در ۴۷ سالگي به دست والدينش در شهرك اكباتان به قتل رسيد. پس از قتل، جسد بابك توسط پدرش مثله شد و سپس علي‌اكبر با همدستي همسرش تكه‌هاي جسد فرزندشان را درون چمدان قرار دادند و از خانه خارج كردند. آنها پس از اين اقدام وحشتناك، بخش‌هاي جسد مثله شده بابك را به سه سطل زباله در شهرك اكباتان انداختند. 
يك روز بعد از حادثه در ۲۶ ارديبهشت ماه، قسمت‌هايي از جسد مثله شده او توسط يكي از كارگران شهرداري پيدا شد. در بررسي‌هاي اوليه كه با اقدام انگشت‌نگاري توسط كارشناسان پزشكي قانوني صورت گرفت، مشخص شد اين جسد مثله‌شده، بابك خرمدين است. با مراجعه ماموران به خانه مقتول، پدر و مادر بابك دستگير شدند.
آنها پس از دستگيري به قتل فرزندشان اعتراف كردند، اما اين پايان ماجرا نبود و آنها در ۲۹ ارديبهشت ماه يعني چند روز پس از دستگيري، به قتل دامادشان «فرامرز» و دخترشان «آرزو» كه در سال‌هاي ۱۳۹۰ و ۱۳۹۷ رخ داده بود، اعتراف كردند. اين دو در اعترافات خود عنوان كرده بودند؛ فرامرز و آرزو را نيز به شيوه‌اي كه بابك را به قتل رسانده بودند، كشتند و اجساد آنها را مثله و به سطل زباله انداختند. 
اين پرونده جنايي وحشتناك در ۳۰ آبان ماه همان سال با فوت علي‌اكبر خرمدين به دليل ايست قلبي در زندان رجايي‌شهر مختومه شد و اما همسر او؛ ايران موسوي‌ثاني به اتهام معاونت در سه فقره قتل در حال حاضر در زندان رجايي‌شهر كرج به سر مي‌برد. 
يك‌سال پيش وقتي مادر و پدر بابك خرمدين به اين سه فقره قتل اعتراف كردند به شهرك اكباتان رفتم. فضا پوشيده از ترس و نگراني بود. مقابل ورودي فاز يك اين شهرك حجله‌اي به ياد بابك خرمدين گذاشته شده بود كه سنگيني خبر اين جنايت را دوچندان مي‌كرد. اهالي شهرك در حين ناباوري بهت‌زده بودند. باور نمي‌كردند كه علي‌اكبر خرمدين همان پيرمرد ۸۰ ساله نجيب و آرام كه بازنشسته ارتش بود و گاهي از شب‌ها با يك ماشين مسافركشي مي‌كرد؛ داماد، دختر و پسرش را با همدستي همسرش همان زني كه همسايه‌ها مي‌گفتند در جلسات قرآن شركت مي‌كرد به قتل رسانده باشد. 
ساكنان مجتمعي كه خانواده خرمدين در طبقه ششم آن ساكن بودند از تعجب سكوت را در برابر پاسخ به اين اتفاق انتخاب كرده بودند. آن چند نفري هم كه حاضر به صحبت شده بودند همه يك حرف مشترك مي‌زدند و آن اين بود؛ از اين خانواده كه بيش از چهل سال در اين مجتمع ساكن بودند جز خوبي نديدند. شنيده‌هايم از اهالي مجتمع در خصوص اين خانواده با واكنش‌ها و اعترافات علي‌اكبر خرمدين در دادسراي امور جنايي در مقابل دوربين‌هاي خبري در تضاد بود و توضيح جزييات بيشتر غير از دردسر چيزي ندارد…

پس از فوت موكلم ورثه حاضر به همكاري نشدند

 «حسن اميدوار»؛ وكيل تسخيري علي‌اكبر خرمدين پس از يك‌سال از اين پرونده جنايي كه با فوت علي‌اكبر خرمدين مختومه شد به «اعتماد» مي‌گويد: «با توجه به اينكه من وكيل علي‌اكبر خرمدين بودم و طبق قانون، وكالت با فوت متهم باطل مي‌شود، ديگر اطلاعي از پرونده ندارم. پس از فوت او، ورثه كه دختر و پسر ديگر علي‌اكبر خرمدين بودند نيز حاضر به همكاري نشدند. همسر موكلم هم تا جايي كه اطلاع دارم اصلا وكيل ندارد و به اتهام معاونت در سه فقره قتل در زندان رجايي‌شهر به سر مي‌برد. پرونده در حال بررسي و رسيدگي بود و حكمي صادر نشده بود. طبق نظريه پزشكي قانوني موكلم در لحظه ارتكاب جرم جنون نداشته. با اعتراض در خصوص اين نظريه، مجدد پرونده در كميسيون سه نفره پزشكي قانوني قرار گرفت. پرونده در حال رسيدگي بود كه موكلم به دليل ايست قلبي در زندان رجايي‌شهر فوت كرد و پرونده پزشكي قانوني او نيز مختومه شد. اگر اين مورد اثبات مي‌شد كه متهم در زمان ارتكاب جرم قوه تمييز نداشته طبق ماده 149 قانون مجازات اسلامي از مسووليت كيفري معاف مي‌شد. در مورد همدستي همسر علي‌اكبر خرمدين در اين سه فقره قتل مي‌توان گفت اگر در اين سال‌ها اقداماتي انجام مي‌داد جنايات بيشتر رخ نمي‌داد، ولي او سكوت كرد.»
اميدوار در ادامه مي‌گويد: «او در كارها بسيار دقيق و منظم بود و با بي‌نظمي برخورد مي‌كرد. زنداني‌ها و مسوولان زندان هم او را فردي مهربان و خوشرو مي‌دانستند. طي صحبت‌هايي كه با هم داشتيم او دليل اقداماتش را رعايت نكردن چارچوب‌هايي از سوي فرزندانش عنوان مي‌كرد و در خصوص بابك نيز متذكر مي‌شد كه بدرفتارهايي داشته، اما اينها هيچ كدام دليل قتل نمي‌تواند باشد.»

با گذشت يك‌سال هنوز در مورد اين خانواده صحبت است

«مجيد ابهري»؛ آسيب‌شناس در خصوص اين پرونده جنايي مي‌گويد: «جنايت و خشونت علاوه بر عوارض روحي و رفتاري بر عوامل مجري آنها بر افكار و احساسات جامعه نيز آثار منفي مي‌گذارد. مخصوصا اگر اين‌گونه جنايات در خانواده و بين وابستگان خوني صورت بگيرد. در مورد بابك خرمدين از آنجايي كه هم در جريان دستگيري پدر و مادر ايشان بودم و هم به مجلسي كه دانشجويان او در محل سكونتش در شهرك اكباتان تشكيل داده بودند، رفتم و از نزديك با دانشجويان و دوستان ايشان صحبت كردم؛ بايد عرض كنم كه پدر و مادر ايشان ممكن است از نظر پزشكي و مغزي ديوانه نباشند و سالم باشند همان‌طور كه پزشكي قانوني تشخيص داد، اما از نظر روحي و رواني افراد سالمي نبوده‌اند، چراكه يك پدر و مادر در هيچ شكل و هيچ شرايطي نمي‌تواند كسي را بكشد مخصوصا اگر آن فرد فرزندش باشد. دانشجويان بابك خرمدين از ايشان به نيكي ياد مي‌كردند و دختر و پسر از چشم پاكي و اخلاق حسنه او تعريف مي‌كردند، اما چرا چنين جنايتي اتفاق مي‌افتد؟ پدر و مادر خرمدين قبلا دختر و داماد خودشان را نيز به قتل رسانده و به همين شكل مثله كرده بودند. داماد خانواده خرمدين، خواهرزاده او نيز بود. سكوت همسر علي‌اكبر خرمدين در مدت 7 سال بعد از قتل دختر و دامادش جاي تعجب دارد. شايد تهديد شده و ترسيده، اما در مورد بابك خرمدين؛ او يك هنرمند و مدرس دانشگاه در رشته هنري خود نيز بود. او به دست پدرش با طرز فجيعي قطعه‌قطعه شد و حتي پدر ايشان در دادسراي جنايي با دستبند انگشتان خود را به صورت V يعني پيروزي بالا گرفته بود، گويي يكي از دشمنان تنومند و قوي را به قتل رسانده است. اين‌گونه جنايات باعث ايجاد تنش‌هاي روحي در جامعه است و نبايد با خلاصه‌نگاري آن سبب بخش شدن و نشر آن شد. بايد بدانيم كه در فضاي مجازي نمي‌توان اعمال نظر كرد. علت اين جنايت عدم ثبات روحي و رواني پدر او بود كه در مورد دختر و پسرش نيز اين كار را انجام داده بود. به دليل مشكلات اخلاقي كسي نمي‌تواند جاي خدا قرار بگيرد و مجازات كند. داماد، دختر و پسر علي‌اكبر خرمدين توسط همسايگان و دوستان مورد تعريف بودند كه آقاي خرمدين پدر به ايشان تهمت‌هاي ناروا وارد كرده بود كه خداوند در روز جزا به حساب همه رسيدگي خواهد كرد. در يك تحليل رفتاري علت اين‌گونه جنايات؛ انباشت كينه، خشم و تخليه آنها و همچنين دوران طفوليت و گذار از آن و چگونگي گذر از آن دوران بوده. متاسفانه اجل مهلت نداد تا از علي‌اكبر خرمدين دوران كودكي، نوجواني و جواني او را جويا شده و متوجه شويم چه عواملي باعث اين همه سنگدلي و قساوت در يك فرد مي‌شود. بسياري از ما حتي ناتوان از تماشاي كشتار حيوانات هستيم تا چه برسد به انسان يا چه برسد به فرزند خود ما باشد. وقتي كه جسد قطعه‌قطعه شده بابك پيدا شد از آن فيلمبرداري و در فضاي مجازي پخش شد. تكرار اين‌گونه فجايع خود خلق‌كننده خشونت و جنايت و ساده‌انگاري آنها و زشتي‌زدايي از اين‌گونه خشونت‌هاست. بنابراين بايد متوجه باشيم كه تكثير اين‌گونه اخبار در فضاي مجازي تنها حسن و امتيازي كه دارد، بالا بردن سطح خشونت و سنگدلي در جامعه است. مادر بابك به دليل تهديدهاي همسرش حاضر نشده بود كه به پليس اطلاع دهد، اما طي يك ساعت و زماني كه همسرش در خانه نبوده مي‌توانسته موضوع را به اطلاع پليس و مقامات قضايي برساند. به نظر مي‌رسد كه مادر بابك نيز از تعادل روحي و رواني برخوردار نبوده. هر قدر هم كه يك نفر تهديد شود باز احساسات مادري بسيار قدرتمندتر از خطر افتادن جان است. وقتي دختر و داماد او به همين شيوه به قتل رسيدند به همه گفته شده بود كه آنها به سفر تركيه رفتند و باعث قانع كردن اطرافيان‌شان شده بود.»
اين آسيب‌شناس در ادامه مي‌گويد: «بالا رفتن سطح خشونت در جامعه و كاهش نشاط باعث مي‌شود كه بسياري از جنايات و قتل‌ها رخ دهد. تكرار وقايع تلخ و هولناك خود نيز يكي از عوامل بالا بردن درجه خشونت در جامعه است. رسانه‌ها بايد دقت كنند كه بيان عريان اخبار فجيع، آفريننده صحنه‌هاي اينچنيني مي‌تواند باشد. در كنار گزارش خبري مسائل بايد به كالبدشكافي آنها نيز پرداخته شود. خبر اين جنايت باعث شد در ميان اهالي شهرك اكباتان انعكاس آزاردهنده‌اي رخ دهد كه هنوز هم با گذشت يك‌سال در مورد اين خانواده صحبت مي‌شود. چرا بايد خشونت اجتماعي تا اين درجه رشد كند كه افراد مانند خبر يك مسابقه از كنار اين‌گونه قتل‌ها بگذرند.»

اتفاقات تلخ در جامعه ما فقط در حد خبر باقي مي‌مانند

 «سهيل رضايي»، روانشناس در خصوص پرونده خرمدين به «اعتماد» مي‌گويد: «بنده الان به عنوان يك كارشناس نمي‌دانم مشكل چه بود فقط مي‌دانم پدري فرزندش را كشت. بعد هم در رسانه‌ها عنوان مي‌شود كه پدر از پسرش ناراحت بود. بنابراين وقتي يك كارشناس بخواهد مبتني بر اخبار نظر دهد خطرناك‌ترين كار ممكن را كرده است. اين اتفاق در هر جاي دنيا رخ مي‌داد از چندين روانشناس استفاده مي‌كردند تا گزارش‌هاي لازم در خصوص پرونده را ارايه دهند. ببينيد، ما اخبار داريم نه اطلاعات و ما بر اساس اخبار نمي‌توانيم نظري در جهت تحليل شخصيت‌ها ارايه دهيم. با بررسي در اين پرونده مي‌توانستيم متوجه شويم كه اين جنايت و خطر از چه مشكلاتي نشات گرفته و سپس بر اساس بررسي‌هاي لازم نظريه‌اي منتشر مي‌شد. از طرف ديگر جامعه فقط مي‌خواهد موضوع را با اعدام متهم تمام كند، در نتيجه مشكلات ريشه‌يابي و حل نخواهد شد. برخوردهاي حذفي با پديده‌هاي اجتماعي آنها را از بين نمي‌برد. اگر فردي اختلال رواني داشته باشد فقط با درمان بهبود پيدا مي‌كند با گذارهاي اخلاقي و دادن درس اخلاق نمي‌توانيم در بهبود رفتارهاي او تلاش كنيم. متاسفانه جامعه ما در التهابات مختلف و گوناگوني به سر مي‌برد و پديده‌ها در حد خبر باقي مي‌مانند نه موضوع. بنابراين مشكل جامعه ما شكاف ميان خبر و موضوع است. شما ببينيد حتي يك خبر كه زياد كار مي‌شود تذكر مي‌دهند كه خبر كار نشود و اينقدر اين اخبار ناديده گرفته مي‌شود تا خودش به علت فراگيري‌اش به موضوع اجتماعي تبديل شود. تا منطقه توليد اخبار مربوط به پديده‌هاي اجتماعي توقيف نشود پديده‌ها و معضلات جامعه نيز برطرف نخواهند شد و تا وقتي هم چنين پديده‌هاي تلخي در جامعه رخ مي‌دهد و از كارشناسان خواسته نمي‌شود كه درباره موضوع پيش آمده نظرات مختلف يا واحدي بدهند، نه تنها آن پديده و معضل رفع نمي‌شود، بلكه امكان فراگير شدن آن بيشتر خواهد شد تا جايي كه آن پديده مي‌تواند به يك بحران اجتماعي تبديل مي‌شود، اما وقتي علت رخ دادن يك پديده از نظر كارشناسان مربوطه بررسي شود و اطلاعات درستي در دسترس افراد جامعه قرار گيرد، آمار رخ دادن آن پديده نيز كمتر خواهد شد.»
او در ادامه درباره علت رخ دادن چنين حوادثي شرح مي‌دهد: «عوامل مختلفي مي‌تواند باعث رخ دادن چنين اتفاقاتي باشد. يكي از دلايل مي‌تواند جنون آني باشد. دليل ديگر مي‌تواند مشكلاتي باشد كه از قبل وجود داشته و اين اختلافات طي مرور زمان پيش رفته و از طاقت افراد خارج مي‌شود. علت ديگري كه مي‌توان به آن اشاره كرد، اختلالاتي كه در فرد از كودكي وجود داشته و آرام‌آرام در يك نقطه‌اي خودش را بروز مي‌دهد. اختلال‌هاي روحي و رواني در افراد اگر درمان نشود، مي‌تواند منجر به فاجعه‌هاي بزرگي شود كه در حال حاضر نيز شاهد آنها هستيم. بستر اجتماعي با توجه به جنس اتفاقات، برخي التهاب‌ها در آن فراگيرتر مي‌شود. وقتي ناامني اقتصادي و اجتماعي وجود داشته باشد انسان تحريك‌پذيرتر مي‌شود. به عنوان يك مثال ساده تجمع در مترو خود مي‌تواند عامل تحريك‌پذيري در انسان شود تا جايي كه براي بروز خشم بستر راحت‌تري فراهم مي‌شود. همين حريم يك متر و نيم مي‌تواند تاثير روحي و رواني در افراد داشته باشد. جالب است بدانيد يكي از ساده‌ترين دلايل احساس خوشبختي در جهان وقتي مورد بررسي قرار گرفت به مورد عجيبي رسيدند و آن تهويه مطبوع است. يعني خود دما يكي از عوامل آرام‌بخش است. بدين معنا كه وقتي فرد احساس سرما يا گرما مي‌كند اگر شرايطي براي رسيدن به دماي مناسبي كه مي‌خواهد وجود نداشته باشد، مي‌تواند به لحاظ روحي تحت فشار قرار بگيرد. بنابراين اگر يك فرد به لحاظ رواني 10 درصد هم امكان اين لغزندگي را داشته باشد كه با كوچك‌ترين مساله‌اي تحت فشار قرار بگيرد احتمال مي‌رود به دليل شرايط محيطي نيز اين 10 درصد به 90 درصد افزايش پيدا كند.»

بهاره شبانكارئيان / اعتماد ،184767