1

آرزويي براي سازنده لامينور

هنوز فرصت نكرده‌ام آخرين اثر سينمايي داريوش مهرجويي را تماشا كنم. با اين حساب قصدم گفتن درباره كيفيت اين فيلم نيست. بنا هم ندارم به تماشاي آن دعوت‌تان كنم. مي‌ترسم مثل يكي از دوستان وقتي از تماشاي فيلم برمي‌گرديد، حال خوشي نداشته باشيد. قصدم آرزوي ساخت فيلم‌هاي ديگري توسط فيلمسازي است كه با بعضي از فيلم‌هايي كه ساخته (گاو، پستچي، دايره مينا، هامون، ليلا، اجاره‌نشين‌ها، آقاي هالو، مهمان مامان، سنتوري و…) تاريخ سينماي ايران را پر و پيمان‌تر كرده است. فيلم‌هايي كه هر كدامش نشان از تيزهوشي، درك بالا، شناخت امكانات سينما و خلاقيت سازنده‌اش دارد.
برايم مهم نيست كه فيلم‌هايي كه مي‌سازد در قد و قواره فيلم‌هاي قبلي‌اش نيست. نه كه دوست ندارم مهرجويي فيلم‌هاي درجه يك ديگري بسازد ! دوست دارم ! خيلي هم دوست دارم.
هم به خاطر خودش، هم به خاطر سينما و علاقه‌مندان پر و پاقرصش. منظورم علاقه‌منداني است كه در انتظار افتادن بزرگان از اسب هنر، سياست، ورزش، فرهنگ و… نيستند. بزرگ شدن خودشان را در كوچك شدن ديگران نمي‌بينند. نقدي اگر مي‌نويسند حكم صادر نمي‌كنند كه بهتر است داريوش مهرجويي ديگر فيلم نسازد .خودشان را پيشگوياني برتر نمي‌دانند كه مطمئن هستند فيلم بعدي فيلمسازي خوب نيست و به ‌درد تاريخ سينما نمي‌خورد. تاريخ سينما را درست ديده‌اند و مي‌دانند برسون، بونوئل، برگمن، انتونيوني و… خيلي‌هاي ديگر در كهنسالي هم فيلم‌هاي خوبي ساختند. مي‌دانند كارنامه هنري هنرمندان هميشه سير صعودي ندارد. قرار هم نيست هر فيلمي از فيلمساز سرشناسي درجه يك باشد.
گاهي فيلم اول بهترين فيلم فيلمساز است (همشهري كين) گاه شاهكار فيلمسازي در ميانه عمرش است و گاه در پايان عمرش !
البته همان‌طور كه نوشتم به عنوان يك علاقه‌مند سينما، به خاطر ساخت يك فيلم خوب ديگر منتظر فيلم‌هاي بعدي مهرجويي نيستم. برايم همين كافي است كه او در خانه سالمندان زمين‌گير نيست و مي‌تواند كنار دوربين قرار بگيرد و فرمان بدهد حركت .

**حسن لطفی /نویسنده و منتقد سینما