1

روزنامه‌نگاري زنده است

هنوز هم جهان خبر به ما نياز دارد

نازنين متين‌نيا– حالا مدت‌هاست كه مي‌گويند روزنامه‌نگاري در ايران مرده. دليل هم مي‌آورند؛ مردم زودتر از شبكه‌هاي خبري، خبر را پيدا مي‌كنند و آزادتر، در شبكه‌هاي اجتماعي منتشر مي‌كنند، درباره‌اش مي‌نويسند، نتيجه‌گيري مي‌كنند و تمام. نمونه محاوره و خودماني اين نظريه را اگر بخواهم دقيق‌تر بگويم، مي‌شود توييتي كه روز شنبه يكي از كاربران منتشر كرد و نوشت: «اسراييل زده، بيانيه هم داده گفته زديم، مردم هم نقاط انفجار را درآوردن و رفتن خوابيدن، اونوقت شبكه خبر داره ميگه منشأ انفجار هنوز معلوم نيست». 

اما آيا واقعا اين نظريه درست است؟ آيا واقعا ما، روزنامه‌نگارهايي كه هنوز توي خط اول ايستاده‌ايم، آب در هاون مي‌كوبيم و بهتر است همه‌چيز را رها كرده و برويم پي كاري ديگر و دغدغه‌اي ديگر؟ نبايد از خودمان بپرسيم حالا كه اعتماد مردم به روزنامه‌نگار ايراني و توانايي‌اش براي انتشار خبر روزبه‌روز ضعيف‌تر و بي‌اهميت‌تر مي‌شود، چرا بايد نام خود را به بازي بگيريم و در پوچي قدم‌ برداريم؟ و…
اين سوال‌ها واقعيت عريان اين‌ روزهاي نسبت ما روزنامه‌نگارها با روزنامه‌نگاري است. اگر تا يك دهه پيش، فقط خطر مميزي و سانسور شغل ما را تهديد مي‌كرد، حداقل در ده سال گذشته و سرعت فراگيري شبكه‌هاي اجتماعي و راه و رسم خبريابي براي مردم، به عوامل آسيب‌زاي شغل ما اضافه شده. در كنار اين، روند غيرشفاف و هميشگي بنگاه‌هاي خبري نظير همين شبكه خبر يا رسانه‌هاي دولتي ديگر و صدالبته شبكه‌هايي نظير ايران‌اينترنشنال و بي‌بي‌سي فارسي هم، مه مغزي روزنامه‌نگاري در ايران را بيشتر كرده. مردم واقعا نمي‌دانند به كجا اعتماد كنند و كدام خبر را درست ببينند. ما هم نمي‌توانيم برگرديم به عقب، يادشان بيندازيم كه روزگاري نه چندان دور، مثلا همان دوره ۸۸، پاي كار بوديم و جنگيديم تا خبر خش نخورد و واقعي به دست‌شان برسد. كار از كار گذشته. اما آيا من روزنامه‌نگار هم بايد باور كنم كه ديگر كاري از دستم برنمي‌آيد و بهتر است عطاي روزنامه‌نگاري را به لقايش ببخشم؟ 
نتيجه‌گيري‌ها روي كاغذ، به اين سوال من يك بله محكم است. اما در واقعيت بايد بگويم، هنوز هم جهان خبر به ما نياز دارد. شايد حالا ما روزنامه‌نگارها و خبرنگارها، دقيقا آنهايي نباشيم كه براي رساندن خبر، مردم به ما نياز دارند. اما قطعا مي‌توانيم آنهايي باشيم كه «ارايه خبر»، «چگونگي» و «نحوه انتشار» را خوب مي‌دانيم و قطعا، حضورمان لازم و واجب است. 
واقعيت اين است در جهاني كه خبر ديگر دست اولي نيست و ماهيت واقعي خود را از دست داده، همچنان روند بررسي و پيدايش هر اتفاقي، كار مردم عادي نيست.

روزنامه‌نگاري بر اولويت انتشار خبر بنا شده اما در كنار آن، هزار و يك آموخته ديگر دارد. ما ياد گرفتيم كه شفافيت در ارايه عريان واقعيت نيست، فهميده‌ايم كه پس و پيش جملات تاثيرگذاري خاص خود را دارد، مي‌دانيم كه گاهي زاويه دوربين‌ها به مصلحت تنظيم مي‌شوند و آگاهي در فهم چرخاندن دوربين در زاويه مناسب و ديدن حقيقت پنهان است و از همه مهم‌تر، براي درك عميق تمام اينها، تمرين كرديم، زندگي كرديم و سرقرار اول مانديم كه شرافت روزنامه‌نگاري به ارجح دانستن مردم و تشخيص مصلحت مردم و كشور است و نه هيچ‌چيز ديگر. به‌جز اين اگر بود، خبرنگارها و روزنامه‌نگارهاي شريف اين سرزمين كه تعدادشان هم كم نيست، متحمل اين ‌همه سختي نمي‌شدند و تاب نمي‌آوردند كه برچسب كنار نام‌شان، روزنامه‌نگار باشد؛ در همين تحريريه‌هاي ناچيز باقي‌مانده. ما مانده‌ايم، دست و پا زديم كه بگوييم عصر روزنامه‌نگاري و روزنامه در ايران تمام نشده اما، نيازي به دست و پا زدن نيست.

هرنوشته‌اي، هر توييتي، هر خبري كه به نام روزنامه‌نگاري داخلي منتشر مي‌شود، تا اين لحظه، درست و دقيق و شفاف بود. ارايه خبر از سمت ما، هيچ‌وقت در ملغمه دروغ و زرورق خوشايند گروهي خاص پيچيده نشده، همچنان جايي براي ما در وسط ميدان است. شايد حالا در اين آشوب خبري و گمگشتگي، اين‌چيزها واضح نباشد، اما بالاخره نياز به دانستن حقيقت، بدون رنگ‌آميزي سايبري‌هاي اين‌طرفي و آن‌طرفي، راه را به سمت ما باز مي‌كنند. ممكن است كسي نداند كه ما باقي‌مانده‌هاي ناچيز، واقعا چه مي‌كنيم و پاي كدام قرار ايستاد‌ه‌ايم، اما روزنامه‌نگاري هيچ‌وقت درباره «ما روزنامه‌نگارها» نبوده، درباره مردم بوده، درباره دانستن و درباره حقي كه براي همه است.

پس حالا كه اين يادداشت را مي‌خوانيد، در روزهايي كه همه‌چيز در هاله ابهام است و آينده بدون هيچ قطعيتي، فقط يك اسم و تصور است، اگر واقعا روزنامه‌نگاريد و همچنان پاي اصول ايستاده، دل‌گرم به كار و پيشه خود باشيد. از خروج خبر از اولويت نترسيد و به ارايه خبر، بررسي آن و ديدنش، بيشتر اهميت بدهيد و توي اين گمگشتگي، ايستاده برهمان اصول اوليه، از هرچه كه براي بهتر فهميدن مردم و اوضاع و روزگار كمك مي‌كند، دريغ نكنيد.