1

شوخي خنده‌دار هيات انتخاب

حسن لطفي، منتقد سینما

اينكه چطور فيلم لايه‌هاي دروغ توسط هيات انتخاب چهلمين جشنواره فيلم فجر براي شركت در مسابقه انتخاب شده مي‌تواند دلايل مختلفي داشته باشد. اما گمانم اين دلايل ربطي به سنخيت فيلم با مسابقه و جشنواره ندارد. حتي نمي‌تواند مربوط به قصد ايشان براي تنوع بخشيدن به ژانرهاي موجود در جشنواره باشد. اگر بگويند خواسته‌اند آدرنالين خون تماشاگران بيشتر شود هم باورش سخت است. اما اگر اعتراف كنند خواسته‌اند با اين انتخاب سر به سر فيلمسازاني كه فيلم‌شان رد شده و منتقدين و تماشاگران حرفه‌اي سينما بگذارند قبولش راحت‌تر است.

شوخي بدي هم نشده. كمي جلف هست، اما به خنده‌هايي كه از ته دل از اين جماعت گرفت مي‌ارزد. خنده‌هايي كه نشان داد تبديل يه فيلم اكشن به فيلمي كمدي چندان هم سخت نيست. كافي است فيلمنامه تكراري بي‌در و پيكري را‌ برداري و تالارهاي عروسي و سفره‌خانه‌هاي سنتي را به عنوان لوكيشن‌هاي اصلي‌ات انتخاب كني و بازيگران فيلم را از ميان آدم‌هايي با صد كيلو گوشت و عضله انتخاب كني و در هر شرايط به جان هم بيندازي‌شان و… از طرف ديگر وجود چنين فيلمي باعث مي‌شود تا جماعت سختگير منقد و فيلمساز فيلم ردشده قدر فيلم‌هايي مثل برف آخر، ملاقات خصوصي و فيلم‌هاي مستند يكي از روياهاي من ساخته محسن هادي و مشق شب اشكان نجاتي و مهران نعمت‌اللهي را بداند. فيلم‌هايي كه هركدام به دليلي در جشنواره چهلم قابل توجه و درنگند. حتي اگر از آنها خوش‌شان هم نيايد پيش خودشان فكر مي‌كنند، حداقل نويسندگان فيلمنامه برف آخر حرف سهراب سپهري را گوش كرده‌اند و چشم‌ها را شسته‌اند و گرگ براي‌شان تعريفي كليشه‌اي ندارد. خوي درندگي را از گرگ‌ها گرفته و نشان داده‌اند اين خصلت در مقابل مهرباني آدم‌ها از بين مي‌رود و تبديل به نشانه عاشقي و راهنمايي براي نجات از برف سنگين مي‌شود. البته در كنار اين نگاه برآمده از احترام به زيست حيوانات (حتي نوع وحشي‌اش) كه در جاي خودش ارزشمند است كارگردان فيلم (اميرحسين عسگري) هم به‌طور نسبي توانسته از فضاي سرد و برفي به خوبي بهره برده داستان فيلمش را به شكل قابل قبولي به تصوير بكشد. اتفاقي كه در فيلم ملاقات خصوصي (ساخته اميد شمس) به شكل بهتري رخ داده است. فيلمي كه اميد شمس و همراهانش داستان ملودرام و عاشقانه‌اش را در بستري اجتماعي پيش برده‌اند. آن‌هم با فيلمنامه‌اي كه كشش لازم را براي حفظ مخاطب دارد. پايانش هم چه به لحاظ فيلمنامه (سرانجام شخصيت‌ها و نحوه روايت اين سرانجام) و كارگرداني و تدوين تاكنون بهترين پايان موجود در فيلم‌هاي روزهاي آغازين جشنواره است.

در مورد دو فيلم مشق شب و يكي از روياهاي من نيز بايد گفت هر كدام‌شان جذابيت‌هاي خاص خودشان را دارند. مشق شب كه به نوعي بازسازي فيلم مشق شب عباس كيارستمي است همچون آن فيلم گفت‌وگوهاي فيلم را مبناي وسيله‌اي كرده تا با آن بيننده به نقايص موجود در سيستم آموزشي كشور پي ببرد. البته نجاتي و نعمت‌اللهي با تكيه بر حرف‌هاي دانش‌آموزاني از طبقات مختلف بيننده را به سمت ديگري هم هدايت مي‌كنند، سمتي كه انگار بنا دارد رابطه فقر و ثروت را در آموزش، غذا، تفريحات، علايق، سفرها، روياها و آينده نوجوانان ايراني مشخص سازد. با اين حساب انگار سازندگان اين فيلم توانسته‌اند از عباس كيارستمي فاصله بگيرند. فيلمسازي كه به تعبير سيف‌الله صمديان شبيه خودش هم نبود و تمام زرنگي‌اش اين بود كه به فيلمنامه‌اش وفادار نماند. فيلم مستند يكي از روياهام نيز اگرچه مثل مشق شب گفت‌وگومحور است اما اين‌بار بيننده شاهد شكل‌گيري عشقي متفاوت است، عشقي كه عاشقانه متفاوتي را به وجود آورده است.