باورهای نادرست فرزندپذیری را اصلاح کنیم
در روزهای اخیر فکرم مشغول این مسأله بود که یکی از علتهای مهم نامناسب عمل کردن مردم در برخی موقعیتها این است که با آن موقعیت، ناآشنا هستند. همین کمآگاهی میتواند باعث ترس آنها شود یا مقاومتی بیمنطق را در مواجهه با آن موقعیت رقم بزند. در برخی موارد، این افراد برای آرامش قلبی خود حتی دلیلسازی هم میکنند یا حدسهایی غیرواقعی میزنند. اینکه چقدر باتجربه یا به اصطلاح «دنیادیده» باشیم، کمک میکند که افکار، احساس و رفتار بهتری به شرایط داشته باشیم. دنیادیده بودن را شاید بتوان اینگونه تعبیر کرد که یا خودمان تجربههای بسیاری کسب کرده یا با دنیای دیگران آشنایی ذهنی پیدا کرده باشیم. برای روشنتر شدن این موضوع، ماجرایی را که خود شاهد آن بودم برایتان روایت میکنم.
چندی پیش زوجی تصمیم گرفته بودند کودکی را به فرزندی بپذیرند. شخصی دیگر که این موضوع را شنید، بسیار متعجب شد و بیآنکه نیت بدی داشته باشد، واکنشهای ناپختهای به این تصمیم نشان داد که سبب رنجش و آزار آن زوج شد؛ برای مثال به آنها گفت: «هیچ بچهای مثل بچهای که از خون خودت باشد، نمیشود!» اما پرسش این است که «آیا فردی که این تجربه را ندارد و کودکی را به فرزندی نپذیرفته است، میتواند به خود اجازه اظهارنظر بدهد یا آن را با هر تجربه دیگری مقایسه کند؟! و اگر در مقام مقایسه برآید، چقدر این قضاوت و قیاس او قابل اعتماد است؟»در علم روانشناسی به این موضوعات تحت عنوان تفکراتی همراه با خطای شناختی پرداخته میشود. بسیاری از این خطاهای شناختی، از طریق آشنا شدن با افرادی که این تجارب را داشتهاند، قابل اصلاح است و یکی از نقشهای مهم رسانهها میتواند همین باشد که تجربیات افراد را به دیگران انتقال دهند تا دنیای دید افراد را وسیعتر کنند.
بر اساس پژوهشها بسیاری از خانوادههایی که هم فرزند زیستی (همخون) و هم فرزند غیرزیستی (غیرهمخون) داشتند، بارها اذعان کردند که مادری و پدری کردن، مختص زیستی بودن فرزند نیست و کودکانشان برایشان به یک میزان عزیز و دلنشین هستند.یکی دیگر از باورهای اشتباه در بین افراد ناآشنا به دنیای فرزندپذیری، این است که فکر میکنند افراد از سر خیرخواهی و لطف یا بدتر از آن از سر ترحم اقدام به فرزندپذیری میکنند؛ اما با نگاهی به آمارها میتوان متوجه شد که خوشبختانه در کشور ما، تعداد خانوادههایی که در صف انتظار هستند تا بتوانند فرزندی را به سرپرستی بگیرند، بیش از تعداد کودکانی است که شرایط واگذاری دائم از نظر دادگاه را دارند؛ یعنی برخی کودکان به دلایلی اجازه فرزندخواندگی برایشان صادر نمیشود.
نکته دیگر اینکه برای برخی زوجین، این انتخاب، انتخابی جایگزین و مطلوبتر برای مواجه نشدن با عوارض جسمی و روانی درمانهای ناباروری است و از این انتخاب، بسیار شادمان هستند. دیگر اینکه برای زوجینی هم که نابارور نیستند، این امکان در قانون ایجاد شده است که بتوانند چنین توفیقی داشته باشند و برخی از آنها در حال حاضر، والدین فرزندان خود هستند.فرزندانی که خداوند هستی مقدر کرده که وجودشان رقم بخورد، خودش محبت آنها را در قلب والدینشان قرار میدهد؛ آنچنان که آنها و اطرافیانشان متوجه میشوند پیوندهای بسته شده به عمق جان، چقدر میتوانند قوی باشند؛ چه با فرزندان زیستی و چه با فرزندان غیرزیستی. ترس منطقی، ما را از خطرات دور میکند؛ اما ترسهای غیرمنطقی و آسیبرسان میبایست مدیریت شوند تا به ما برای حرکت در مسیر شهامت و رشد فرصت دهند. هرچه آگاهتر و دنیادیدهتر شویم، کمتر دچار ترسها و قضاوتهای بیمنطق خواهیم شد و کمتر با رفتار اشتباهمان به خودمان و دیگران آسیب میرسانیم. همچنین آشنایی با تجربه زیسته دیگران بیگمان دایره امن زندگی ما را هر روز وسیعتر میکند.
دکتر نفیسه حشمتیمولایی
روانشناس