نوري كه از حيات انسان‌ها سرچشمه مي‌گيرد

اول اول اجازه دهيد كه اعتراف كنم، ما بازنشسته‌ها دست خودمان نيست، دل نازك مي‌شويم و گاهي چيزهايي مي‌گوييم و مي‌نويسيم كه بايد آنها را شطرنجي خواند. پس لطفا سريع به قباي عزيزان برنخورد كه گردن ما از مو باريك‌تر است و راستش اصلا گردني براي‌مان نمانده است.

ما سال‌ها در دانشگاه‌ها و نهادهاي مختلف استخوان خرد كرده‌ايم و اين اواخر بابت گسترش مناسبات ناسالم اداري و اعتراض‌ها و گوشزدها، تبديل به استخوان لاي زخم شده بوديم. پس برخي مثل من چمدان‌شان را مي‌بندند و زودتر از موعد بيرون مي‌آيند و بعضي هم از سر اجبار مي‌مانند و دندان بر هم مي‌سايند و بعضي هم به اجبار زودتر بازنشسته‌شان مي‌كنند. در هر حال با هم فرقي نداريم. همه زير خط فقريم، اما سربلند و رها از قفسي كه براي‌مان ساخته بودند. شايد بدني فرسوده داشته باشيم، موهايي سفيد و سيمايي تكيده، اما ما اميدواريم به روزهاي پيش رو، به تغيير و دگرگوني در نظام فكري كه انسان و انسانيت در آن شعار است و رنج و درد يار هميشگي بسياري از مردم. همچنان در عرصه مانده‌ايم با تمام ابهام‌ها، نااميدي‌ها و اشك‌ها.
دنياي زباني ما اگر خاص نباشد، اما كمي طعم طنز، انتقاد، درد و رنج هم مي‌گيرد و اميدوارم سخنان من كه سياه نمايي نيست و حاصل تجارب زيسته است، وجود كسي را مكدر نكند كه به قول احمد شاملو:
«آن كه مي‌انديشد
به‌ناچار دم فرو مي‌بندد
اما آنگاه كه زمانه
زخم‌خورده و معصوم
به شهادتش طلبد
به هزار زبان سخن خواهد گفت»

مي خواهم اشاره‌اي به آخرين كتابي كه مطالعه كرده‌ام داشته باشم و با دوستانم به اشتراك بگذارم. هانا آرنت در كتاب «آيشمن در اورشليم» اشاره به ابتذال و عادي‌سازي شر مي‌كند. او مي‌خواهد بيان كند كه آيشمن يك هيولا نبود، همان فردي كه باعث انتقال، ترك خانه، مصادره اموال و در آخر كشته شدن به فجيع‌ترين شيوه‌ها در اردوگاه‌هاي دايم و سيار صدها هزار نفر گرديد، بلكه او فردي عادي بود كه فضيلت را در درست، به موقع و كامل انجام دادن وظايف محوله و مبري كردن خود از تعهدات انساني مي‌دانست. او خود را تنها يك متعهد به پيشوا و مافوقانش تلقي مي‌كرد و اين يعني آنجا كه انسانيت‌زدايي مي‌شود، برخي افراد در گسترش شر، تنها خود را كارگزاراني ساده مي‌دانند و به عمق اقدامات فاجعه‌آميز خود نمي‌انديشند يا مي‌انديشند اما نظام فكري آنها آن‌قدر مسدود و متصلب گرديده كه جان انسان‌ها برايش بي‌معنا مي‌گردد و ايجاد رعب، وحشت و رنج امري عادي.
پيام ديگر آرنت دركتاب اين است كه در تاريك‌ترين شرايط نيز بايد اميدوار به بارقه‌هاي اميد بود «نوري كه نه از نظريه‌ها و مفاهيم، بلكه از حيات و اعمال افراد سرچشمه مي‌گيرد.»

  • دکتر بيدا ميرحسينی/ جامعه شناس
image_pdfدانلود PDFimage_printپرینت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.