مردان آسماني و زنان زميني

حسن لطفي، نویسنده و منتقد سینما

نظر دادن درباره بعضي از فيلم‌ها با يك‌بار تماشا كردن ساده نيست. شهرك از اين فيلم‌ها است. هرچند پيچيدگي داستاني ندارد و ايده خوبش در همان نگاه اول مشخص است اما براي آنكه بدانيم حركتش روي لبه فيلم را به كدام سمت انداخته حداقل براي من نيازمند تماشاي دوباره فيلم در زمان و شرايطي غير از جشنواره است. آن‌وقت بهتر مي‌توانم از ترديدهايي بنويسم كه شخصيت اصلي فيلم (با بازي خوب ساعد سهيلي) گرفتارش شده، ترديدهايي كه از فيلم بيرون مي‌آيد و به جان بيننده‌اي همچون من مي‌افتد. 
آن‌وقت راحت‌تر مي‌توانم از رمز و رازي بگويم كه داستان فيلم بنا مي‌كند، از حركت در دنيايي حرف بزنم كه واقعيت و خيال شانه به شانه هم راه مي‌روند و گاهي وقت‌ها طوري به هم نزديك مي‌شوند كه تشخيص‌شان ساده نيست. از دنيايي بگويم كه سينما از سينما مي‌سازد. از بازي در بازي‌اي روايت كنم كه بنا دارد مرز شكننده رويا و حقيقت را بشكند. از لايه‌هاي پنهان و زيرمتن‌هايي بنويسم كه… بهتر است بعد از تماشاي دوباره دومين فيلم علي حضرتي درباره آن بيشتر نوشت.
 البته شايد قبل از اكران عمومي فيلم اتفاق ديگري رخ بدهد كه بيشتر از اين فيلم بگويم؛ اتفاقي كه گمان نمي‌كنم شخصي باشد. شايد شما هم تجربه‌اش كرده باشيد. بعضي از فيلم‌ها به مرور در ذهن آدم جا باز مي‌كنند و خودشان را بيشتر نشان مي‌دهند. تبديل به موجودي زنده مي‌شوند كه رشد مي‌كنند و قد مي‌كشند. شهرك قابليت دارد به چنين فيلمي تبديل شود. بعضي فيلم‌ها نياز به ته‌نشين شدن در وجود آدم دارند. برخلاف شهرك، فيلم ۲۸۸۸ كار مشترك كيوان علي‌ محمدي و علي‌اكبر حيدري تكليفش را انتهاي فيلم مشخص مي‌كند (شايد هم اين‌طور به نظر مي‌رسد!) طرفداران و منتقدانش خيلي سريع موضع‌گيري مي‌كنند. 
به دليل تكيه بر فرم بصري و نداشتن داستاني از جنس قصه‌هاي شهرزادي (از آن نوع قصه‌ها كه حس انتظارش از دل پرسش بعدش چه خواهد شد بيرون مي‌آيد) به دل خيلي‌ها نمي‌نشيند. خيلي‌ها كه من توي ليست‌شان نيستم. براي من فيلم ۲۸۸۸ فيلم شريف و جذابي است كه سازندگانش احترام به مردان و زناني را به شكلي كاملا بصري و خلاقانه به تصوير كشيده‌اند. فيلم روايت موجزي از ۲۸۸۸ روز جنگ، دفاع، شجاعت، ترس، عشق، دلهره، تنهايي، سختي، ويراني، نكبت، ايثار، رفاقت و… است. روزهايي كه مرداني آسماني، عشق‌هاي زميني خود را تنها گذاشتند و نشسته درون هواپيماهاي جنگي پرواز كردند. فيلم از اين پرواز و تنهايي روايت متفاوتي دارد. قهرماني اگر هست همانند قهرمانان فيلم‌هايي مثل عقاب‌ها نيست. تصوير شجاعتش در آسمان تنها در كابين هواپيمايي است كه او را در خود زنداني كرده و گلوله‌هاي دشمن كه به قصد نابودي او و هواپيمايش شليك شده در فضاي پيرامونش در خلأ يكي بعد از ديگري منفجر مي‌شود. سقوط و شهادتي هم اگر هست در بيرون تصوير است. به ديده بيننده نمي‌آيد، اما با موقعيتي كه با حرف‌ها و صداها فراهم شده در ذهن بيننده شكل مي‌گيرد. البته در خانه و در دنيايي كه بخشيش روايتگر تنهايي زنان زميني است تصاوير تكميل‌تر است. تنهايي زنان، عشق‌شان، ترديدها، ترس و زنانگي‌شان در قاب‌هايي تصوير مي‌شود كه گاهي آينه‌ها تكميل‌تر يا وسيع‌ترش مي‌كند. زنان و مردان فيلم ۲۸۸۸ گذرا و عبوري هستند اما در همين لحظه‌هاي كوتاه، قابل احترام و در ياد ماندني هستند و بيننده‌اي با سليقه من از تماشاي آنها با چنين فيلمي حس خوبي دارد.

image_pdfدانلود PDFimage_printپرینت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.