جرايم زنان در مقايسه با مردان
در سالهاي اخير برخي رفتارها از سوي زنان تغيير كرده است، زنان بيشتر از قرن گذشته در جامعه نقشآفريني ميكنند
زنان حدود نيمي از جامعه انساني را تشكيل ميدهند و گروهي آسيبپذير و حساسند. در دهههاي گذشته شواهدي از افزايش مشاركت زنان در رفتارهاي جنايي به دست آمده است. در سالهاي اخير اگرچه سهم زنان در ارتكاب جرايم افزايش يافته ولي هنوز نرخ جرايم زنان 15 تا 20درصد است. در روستاها هم ميزان ارتكاب به جرايم در حال افزايش است.
برخي كارشناسان علت جرايمي چون فساد، فحشا و رفتار خلاف اخلاق را در مرحله نخست ناشي از نابرابري ميدانند. رفع نابرابري زنان در عبور از مشكلات بنيادين آنها نظير بيسوادي، متعادل كردن درآمدها و رفع مشكلات و شكاف درآمدي بسيار موثر است. زنداني شدن زنان خصوصا در جوامع سنتي موجب گسستن آنها از شبكههاي نيرومند خانوادگي، خويشاوندي، همسايگي و قومي و قبيلهاي ميشود در نتيجه به انزواي اجتماعي آنها منجر ميشود. در جوامعي كه مساعدتهاي مالي نهادها و سازمانهاي حمايتي به زنان آزاد شده از زندان ناچيز است و نميتواند نيازهاي مادي آنها را تامين كند مشكلات رفاهي موجب ميشود تا زنان مرتكب جرايم و آسيبهاي اجتماعي نظير سرقت، مواد مخدر، كلاهبرداري و… شوند.
در حال حاضر با توسعه دانش ميان زنان و حضور آنان در بخشهاي مختلف جامعه زمينه جرايم زنان نسبت به گذشته فراهم شده و در نتيجه جرايم زنان رو به افزايش است حتي برخي از رفتارهاي زنان نسبت به گذشته تغيير كرده و در مواردي هم آنها به عنوان فرد سازماندهنده ايفاگر نقش هستند.
حركت اخير زنان در تجمعات و اعتراضات نشاندهنده برخي رفتارهاي آنان است
«علي نجفي توانا» جرمشناس درخصوص جرايمي كه زنها در حال حاضر نسبت به زمان گذشته مرتكب ميشوند ميگويد: «در مورد بزهكاري زنان و مردان مطالعات علمي زيادي در اكثر جوامع انجام شده است هر چند كه آمارهاي واقعي در اين خصوص وجود ندارد زيرا در پيوند تمام جرايم اعم از جرايم زنان و مردان ما با حجم عظيمي از بزهكاري پنهان مواجه هستيم و آمارهاي بزهكاري آشكار بخش كوچكي از جرايم واقعي در جوامع را نشان ميدهد.
در جوامع سنتي حداقل طي دو قرن حاضر به دليل عدم مشاركت زنان در زندگي اجتماعي و اقتصادي و درگيري مردان در اين پيوند عمده جرايم اعم از جسمي و مالي توسط مردان انجام ميشد و آمار جرايم زنان بسيار ناچيز و كماهميت جلوه ميكرد الا درخصوص برخي جرايم از جمله سقط جنين، فرزندكشي، شوهركشي، سم دادن يا سرقتهاي بسيار كوچك خانگي اما با ورود به دنياي حاضر و توسعه دانش در ميان زنان و حضور آنان در زندگي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي زمينه جرايم زنان نسبت به گذشته فراهم شد و درنتيجه جرايم زنان رو به افزايش گذاشت به گونهاي كه براساس آمارها بين 10 تا 20 درصد از جرايم در كشورهاي مختلف از جمله ايران به زنان اختصاص يافت يعني آمارها نشاندهنده حضور زنان در جرايم جديد مانند كلاهبرداري، سرقتهاي سازمانيافته، جيببري و جرايم جسمي مانند سقط جنين، فرزندكشي، شوهركشي يا ساير جرايم جسماني و همچنين روسپيگري و تشكيل خانههاي مربوط به فساد و فحشا و… است.»
او در ادامه توضيح ميدهد: جالبتر اينكه بعد از ورود به قرن 21 و استفاده از فضاي مجازي و اينترنت ورق ديگري از تاريخ بزهكاري زنان در كتاب رفتارهاي جنايي تحليل شد و شرايط جديد با حضور زنان به ويژه نوجوانان و جوانان را در اكثر جرايم اينترنتي و فضاي مجازي اگر نگوييم بيشتر؛ ميتوان گفت به نوعي و تا حد قابلتوجهي همسان و هماندازه بايد تلقي شود.
به عبارت روشنتر امروز جرايمي كه توسط خانمها انجام ميشود در مقايسه با آقايان در فضاي مجازي مانند سرقت دادهها، تغيير دادهها، انتشار مطالب يا سرقت ادبي يا مزاحمتها و ساير جرايم مربوط به فضاي مجازي تا حد زيادي با بزهكاري مردان برابري ميكند زيرا نسل جوان تحتتاثير آموزههاي جديد و راهكارهاي نو، داراي رفتاري تقريبا همسان هستند ولي همچنان مشاهده ميشود كه زنان به دليل افزايش حضورشان نسبت به قرن گذشته در زندگي اجتماعي در كشورهاي جهان سوم در بسياري از جرايم حتي سرقتهاي بزرگ، مواد مخدر، توزيع مواد مخدر يا اعتياد نقشآفريني بيشتري دارند و در مواردي هم به عنوان فرد سازماندهنده ايفاگر نقش هستند و مسلما اين تعبير و تغيير بايد در هر جامعه بهطور جداگانهاي درخصوص جرايم ويژه بررسي ميشود. مثلا در كشورهايي كه روابط دختر با دختر خلاف قانون تلاقي نميشود و زندگي مشترك يا ازدواج سفيد يا زندگي بدون ازدواج براساس يك موضوع عاطفي صورت ميگيرد و با يكديگر زندگي مشتركي را آغاز ميكنند و اين عمل آنها جرم تلقي نميشود. درحاليكه در برخي كشورها ازجمله ايران و برخي از كشورهاي اسلامي اين عمل جرم و تحت عناوين كيفري است. ضمن اينكه روسپيگري كماكان در تمام كشورهاي دنيا از جمله كشور ما جرم تلقي ميشود ولي عملا به علت عدم ازدواج جوانان در كشورمان شاهد هستيم كه جوانان رابطه جنسي به همراه زندگي مشترك را شكل دادهاند و اين موضوع آمار بسيار بالايي را در بر گرفته است. روابط جنسي در ميان جوانان عملي طبيعي است درحاليكه در قانون اين موضوع جرم محسوب ميشود اما جزو آمارها به حساب نميآيد.
زنان از لحاظ توانايي روحي و رواني نسبت به مردان از قدرت بيشتري برخوردار هستند.
توانا درباره حضور زنان در جامعه ميگويد: «بنابراين اگر آمار واقعي در كشور ما يا در كشورهاي ديگر كه اينگونه اعمال جرمانگاري شده، مدنظر باشد آمار جرايم بيش از آن است كه در آمار رسمي مشاهده ميشود. در مجموع ميتوان گفت در تمامي جوامع با افزايش جرايم زنان و حضور آنها حتي در جرايم مردانه مواجه هستيم و شايد بتوان گفت بين 15 تا 30 درصد از جرايم توسط زنان صورت ميگيرد. اين آمار در كشور ما در ظاهر اندكي كمتر ولي در واقع بيشتر از آنچه كه در آمارها اعلام ميشود، وجود دارد.
نكتهاي كه بايد به آن توجه كرد رفتارهاي مختلفي است كه بين زن و مرد در كشور ما مشاهده ميشود كه در بسياري از كشورها اين رفتارها جرم نيست. درخصوص علت تفاوت جرايم زنان با مردان بايد گفت مطالعات زيادي در اين باره انجام شده و ديدگاههاي مختلفي مطرح شده است. يكي از دلايل سنتي تفاوت فيزيكي و جسماني است. چون برخي از جرايم نياز به توانمندي جسمي دارند و خانمها نسبت به مردان داراي توانمندي جسمي كمتري هستند بنابراين تمايلي به حضور يا توانايي به ارتكاب جرايم مربوط به مردان را ندارند. يكي ديگر از دلايل را ميتوان عدم حضور زنان در زندگي اجتماعي و اقتصادي دانست. زنان در زندگي اجتماعي و اقتصادي نسبت به مردان كمتر حضور دارند بنابراين حجم جرايم ارتكابي آنان نيز نسبت به مردان كمتر است.
مورد ديگري كه ميتوان به آن اشاره كرد بحث سيستم رواني و ساختار فيزيكي زنان است. بسياري از افراد معتقد هستند كه زنان از لحاظ توانايي روحي و رواني نسبت به مردان از قدرت بيشتري برخوردار هستند و مقاومتشان نيز در برابر فشارهاي اجتماعي بيشتر است درحالي كه مردان سريعتر عصبي ميشوند و آسيبپذيرتر هستند و به همين دليل مردان به نوعي تحتتاثير محركهاي خارجي قرار ميگيرند و از جرم به عنوان روشي براي برونرفت از شرايط استفاده ميكنند. فقر مادي و معنوي هم در ارتكاب برخي جرايم اثرگذار است اما نميتوان تنها اين عامل را تاثيرگذار دانست زيرا همانطوركه ميبينيم بعضي مديران با اينكه به لحاظ مادي مشكلي ندارند ولي فقر فرهنگي آنها باعث واكنشهايي از سوي برخي از افراد ميشود. شخصا اما اعتقادم اين است كه عامل اول و سوم تا حدي ميتواند موثر باشد اما مهمترين عامل اين است كه زنان به نوعي از لحاظ فرهنگي تا امروز به صورت متفاوت نقشآفريني كردهاند. در سالهاي اخير بروز برخي رفتارها از سوي زنان بيشتر به چشم ميخورد خصوصا اين حركت اخير زنان در تجمعات و اعتراضات نشاندهنده بروز اين رفتارهاي آنان است.
*بهاره شبانكارئيان،اعتماد5331