نوري كه از حيات انسان‌ها سرچشمه مي‌گيرد

اول اول اجازه دهيد كه اعتراف كنم، ما بازنشسته‌ها دست خودمان نيست، دل نازك مي‌شويم و گاهي چيزهايي مي‌گوييم و مي‌نويسيم كه بايد آنها را شطرنجي خواند. پس لطفا سريع به قباي عزيزان برنخورد كه گردن ما از مو باريك‌تر است و راستش اصلا گردني براي‌مان نمانده است. ما سال‌ها در دانشگاه‌ها و نهادهاي مختلف استخوان خرد كرده‌ايم و اين […]

Read more

امر مي‌كنم پس هستم

نمي‌دانم وقتي آنتوان دوسنت اگزوپري داستان شازده كوچولو (به قول احمد شاملو شهريار كوچولو) را مي‌نوشت هنگام خلق پادشاه داستانش به چه كسي فكر مي‌كرد، اما شك ندارم وقتي خوانندگان اين اثر ماندگار به اين شخصيت مي‌رسند، آدم‌هاي زيادي توي ذهن‌شان قطار مي‌شوند. اگر يادتان باشد (البته به شرط مطالعه كتاب) پادشاه ساكن اخترك يا بهتر بگويم ستاره اولي است […]

Read more