طوطی سخنگو

آقا رحیم اون روز با شتاب سمت  بازارچه اومد و خیلی دستپاچه و بی درنگ وارد مغازه پرنده فروشی ما شد.پس از خوش وبش مختصر، بسمت جایگاه قفسه های نگهداری پرنده ها  رفت و گفت : پس این کاسکوی شما کی می خواد تخم بزاره . گفتم ، دیگر؛ موقع اش شده .رحیم آقا که مشغول ورانداز کردن یکی از […]

Read more