دستان هنرمندی که می بافند

قدم زنان در کوچه های روستا پیش رفتم تا به کارگاهی رسیدم که از هر گوشه ی آن صدای وسیله وابزار ی به گوش می رسید.هر طرف را که نگاه کردم جلوه های کارو تلاش موج می زد .یک خانم هنرمند با سرانگشتانش مشغول گره زدن نخ های رنگی با یکدیگر بود تا اثر هنری زبیایی را خلق کند.چند نفر […]

Read more

دستان پر توان زن روستا

در اتاق نشسته بودیم که یکی از اهالی دوعدد قطعه سنگ با وزن زیاد را آورد و روی هم گذاشت .با قرار دادن اهرمی چوبی در روزنه وسط سنگ بالایی زن روستایی آن را پیوسته موافق ومخالف عقربه های ساعت به حرکت در آورد .در حین لغزیدن دو قطعه سنگ روی یکدیگر مقداری دانه های گندم شسته وخشک شده را […]

Read more

٧پارچه آبادی که دیگر نیست!

همسفر روستا به قلم :محمد مهدی توکل قدم زنان به بالاترین نقطه روستا رفتیم.از آن جا به خوبی می توان وسعت روستا را دید .از بزرگان روستا نقل شده است که در گذشته که آب فراوان بوده واهالی به کار وفعالیت مشغول بوده اند .اینجا ٧ پارچه آبادی زندگی می کردند .ولی متاسفانه به مرور زمان روستاها تخلیه شد وامروز […]

Read more