پیغمبر خورشید و باران
زمين گهواره كابوسهای تلخ انسان بودزمان چون كودكی در كوچه های خواب حيران بود خدا در ازدحام ناخدایان جهالت گمجهان در اضطراب و ترس در آغوش هذیان بود صدا در كوچههای گیج میپیچید بیحاصلسكوتی هرزه سرگردان صحرا و بیابان بود نمیرویید در چشمی به جز تردید و وهم و شکيقین تنها سرابی در شكارستان شیطان بود شبي رؤیای دور آسمان […]
Read more