تعداد قربانيان خودكشي در ايران از ميانگين جهان سبقت گرفت

رشد 44درصدي خودكشي در ايران در فاصله سال‌هاي 1380 تا 1398 و رتبه سوم خودكشي بين كشورهاي اسلامي

بنا به اعلام يك جامعه‌شناس و با استناد به گزارش‌هاي رسمي سازمان پزشكي قانوني كشور، در فاصله سال‌هاي ۸۰ تا ۹۸، تعداد قربانيان خودكشي در 14 استان كشور از ميانگين كشوري سبقت گرفت و به عدد بيش از 4.9 در 100 هزار نفر رسيد. در اين بازه زماني، حلق‌آويز كردن، مسموميت با سم و دارو، خودسوزي، شليك با سلاح گرم و سقوط از بلندي شايع‌ترين روش‌هاي خودكشي در ايران بوده و افزايش 5 برابري خودكشي با سلاح گرم در استان تهران، افزايش 10 برابري خودسوزي دراستان گلستان و افزايش 4 برابري حلق‌آويز در استان تهران و افزايش 3 برابري خودكشي با سلاح گرم در استان‌هاي قم و فارس شاخص‌ترين آمارهاي اين گزارش رسمي هستند.
اكبر عليوردي‌نيا، استاد جامعه‌شناسي دانشگاه مازندران، ضمن ارايه گزارشي در نشست «خودكشي در ايران، دلايل و راهكارهاي مقابله»، با استناد به داده‌هاي پزشكي قانوني از سال ۸۰ تا ۹۸، درباره وضعيت اقدام به خودكشي و تعداد قربانيان در اين بازه زماني، در اشاره به رده‌هاي شاخص اين گزارش‌ها اعلام كرد: «كمترين ميانگين ميزان خودكشي در بازه ۱۹ ساله مربوط به استان سيستان و بلوچستان با ۲.۳ و خراسان جنوبي با ۲.۷ و همچنين استان يزد است. بيشترين ميزان خودكشي در بازه زماني ياد شده در سال‌هاي ۹۷ و ۹۸ با نرخ ۶.۲ در ۱۰۰ هزار جمعيت است. همچنين كمترين ميزان نيز مربوط به سال‌هاي ۸۳ و ۸۶ با ۴.۲ در 100 هزار جمعيت است. در اين بازه زماني ميزان خودكشي در تهران، آذربايجان‌شرقي، اردبيل، اصفهان، فارس، قزوين، قم، مركزي، مازندران و گيلان روند افزايشي داشته است. خودكشي در ايلام هم تا سال ۹۰ روند افزايشي داشته اما از سال ۹۰ به بعد روند كاهشي داشته و از ۱۳.۹ در سال ۸۰ به ۱۹.۷ در سال ۹۰ رسيد و بعد سير نزولي پيدا كرد و اوج نرخ خودكشي در ايلام در سال ۹۰ بوده است. به‌ طور كلي ميزان خودكشي در كشور از ۴.۲ در سال ۸۰ به ۶.۲ در سال ۹۸ رسيد و با رشد حدود ۴۴درصدي خودكشي در اين ۱۹ سال گذشته روبه‌رو بوده‌ايم. تهران در سال ۸۰ جزو سه، چهار استان با پايين‌ترين نرخ خودكشي در كشور بود اما اين روند از سال ۹۵ ناگهان اوج گرفته و افزايشي شده و نهايتا به نرخ ۶.۸ مي‌رسد.»
عليوردي‌نيا، ضمن اعلام اينكه در فاصله سال‌هاي 1380 تا 1398، اولين وسيله خودكشي در ايران، حلق‌آويز كردن بوده كه ۵۰درصد خودكشي‌ها از اين طريق انجام مي‌شود، گفت كه دومين وسيله نيز مسموميت با سم و دارو با سهم ۱۴درصدي و سومين روش، خودسوزي بوده و خودكشي با سلاح گرم و سقوط از بلندي در رديف‌هاي بعد روش خودكشي قرار دارند اما اين اشاره را داشت كه روش خودكشي در استان‌ها متفاوت بوده چنانكه به گفته او در استان ايلام، انتخاب روش حلق‌آويز كردن و خودسوزي بعد از سال ۹۲ كاهش داشته و به رتبه دوم و سوم روش‌هاي خودكشي در اين استان رسيده در حالي كه پيش از سال 1392، حلق‌آويز كردن و خودسوزي به ترتيب اولين و دومين روش‌هاي خودكشي در استان ايلام بوده است. تاكيد اين جامعه‌شناس اين بود كه در مجموع، طي سال‌ها 1380 تا 1398 روش‌هاي بسيار خشن خودكشي مثل خودسوزي و استفاده از سلاح گرم و… در استان‌هايي كه پيش از آن شيوع بالايي داشت روند كاهشي به خود گرفته اما اشاره داشت كه «در استان‌هاي مختلف طي ۱۹ سال گذشته روند يكنواخت براي خودكشي نداشتيم. در استان‌هاي آذربايجان‌شرقي، آذربايجان‌غربي، ايلام، چهارمحال و بختياري، قزوين، كردستان و گلستان ميزان خودكشي با سلاح گرم در مجموع روند كاهشي نسبي داشته اما در همين مدت بيشترين افزايش خودكشي از اين طريق در تهران بوده كه افزايش 5 برابري داشته و در استان‌هاي قم و فارس هم خودكشي با سلاح گرم در سال‌هاي 1380 تا 1398 افزايش
3 برابري يافته است. همچنين در كل كشور ميزان خودكشي با روش حلق‌آويز در اين مدت روند افزايشي داشته كه باز هم بيشترين افزايش خودكشي به روش حلق‌آويز مربوط به استان تهران است كه افزايش 4 برابري داشته اما در سوي مقابل اين روش در استان‌هاي ايلام و همدان كاهش ۴۰درصدي يافته در حالي كه در همين بازه زماني، ميزان خودكشي به روش خودسوزي در استان گلستان ۱۰ برابر شده درحالي كه آمار خودسوزي در تهران روند نسبتا ثابت و در استان‌هاي آذربايجان‌غربي، ايلام، كرمانشاه و لرستان هم روند كاهشي داشته و بيشترين كاهش خودكشي به روش خودسوزي نيز مربوط به استان ايلام است.»
عليوردي‌نيا، در تبيين جامعه‌شناختي خودكشي در ايران گفت: «با احتياط مي‌توان گفت كه به نظر مي‌رسد نمي‌توان تبيين واحدي از خودكشي‌ها در ايران داشت، چراكه نوع خودكشي‌ها در جاهايي مثل غرب و جنوب كشور متفاوت از آنچه در كلانشهرها و استان‌هاي صنعتي‌تر رخ مي‌دهد، اتفاق مي‌افتد. من فكر مي‌كنم خودكشي‌هايي كه در جاهايي مثل ايلام رخ مي‌دهد ناشي از فزوني انسجام و انتظام اجتماعي است و در جاهايي مثل تهران و استان‌هاي صنعتي‌تر شده رابطه مستقيم بين ميزان انتظام و انسجام اجتماعي و ميزان خودكشي ديده مي‌شود. استان ايلام در حال حاضر به سمت كاهش اين انتظام حركت مي‌كند، به ويژه از سال ۹۰ به بعد كه ميزان سواد بالاتر رفته است. زماني ميزان خودكشي در ايلام ۶ برابر تهران بود و در حال حاضر تنها دو برابر تهران است. تهران در حال حاضر به سمت خودكشي انوميك و خودخواهانه خيز برداشته است. وقتي با افزايش طلاق خودكشي زنان كم مي‌شود يعني انتظام اجتماعي كم مي‌شود و هر آنچه باعث كاهش انتظام و انسجام اجتماعي در جوامع بسته نظير روستايي و عشايري و… شود، كاهش خودكشي را هم به دنبال دارد. در شش و هفت سال اخير شاهد افزايش ميزان شوهركشي، دختركشي و قتل‌هاي شرافتي هستيم. در مقاله‌اي نوشته بود قتل‌هاي شرافتي را مي‌توان خودكشي‌هاي شرافتي نام گذاشت. به نظر من اينها تبيين واحدي دارند و هر دو، دو روي يك سكه‌اند. قتل‌هاي شرافتي يا همان خودكشي‌هاي شرافتي ناشي از فزوني انتظام اجتماعي در جامعه‌اند و تا وقتي زن در جامعه كالاي ارزان‌قيمتي باشد كه خونبهاي او نصف مرد است، مشكلات طلاق دارد و… مشكل پا برجاست. در مجموع، هم به مثابه ايدئولوژي و هم به مثابه ساختار بايد فكري براي ساختار جامعه پدرسالارمان كرد.»

در بخش ديگر اين نشست محمد‌علي محمدي، جامعه‌شناس و عضو كرسي يونسكو در سلامت اجتماعي و توسعه، با طرح اين پرسش كه چرا خودكشي نسبت به مسائل اجتماعي ديگر مهم‌تر است، گفت: «از آنجايي كه خودكشي مي‌تواند مثل دومينو مسائل ديگري را با خود به همراه داشته باشد، موضوع مهمي است حتي اگر به مساله‌اي اجتماعي تبديل نشده باشد. مرگ، مساله هستي‌شناختي پيچيده‌اي است و وقتي انساني مرگ را انتخاب مي‌كند يا جزو اساطير و قهرمانان است، يا جزو خسته‌شدگان از زندگي. خودكشي تجلي فيزيكي مرگ رواني است. يعني انسان ابتدا به لحاظ رواني مي‌ميرد و سپس مرگ جسمي پديدار مي‌شود. طبق نظريه‌ها قبل از مرگ جسمي نيز مرگ در جامعه و مرگ فرهنگ و اخلاق رخ داده كه انساني دست به خودكشي مي‌زند. غلبه بر ترس از مرگ چگونه و تحت چه شرايطي به وجود مي‌آيد؟ خودكشي در ايران پديده رو به رشدي دانسته شده و مي‌گويند در هر ۱۰۰ هزار نفر ۶ نفر در اين امر موفق مي‌شوند. ايران در ميان كشورهاي اسلامي در جايگاه سوم است و در جهان جايگاه پنجاه‌ و هشتم را دارد. ۱۲۵ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفر اقدام به خودكشي مي‌كنند كه از اين بين ۶ نفر موفق مي‌شوند. همچنين روزانه ۱۳ نفر اقدام به خودكشي مي‌كنند و از سال ۹۹ اين ۱۳ نفر تبديل به ۱۵ نفر شده است. ميانگين خودكشي در كشور ما ۶ است و ميانگين جهاني ۵.۲ است، طبق آمار پزشكي قانوني، جوانان قربانيان اصلي خودكشي‌اند و بيشتر خودكشي‌ها بين افراد ۱۵ تا ۳۵ ساله رخ مي‌دهد. همچنين ۵۴درصد خودكشي‌هاي منجر به مرگ در ميان جوانان زير ۳۰ سال رخ داده است. طبق آمار وزارت بهداشت در سال ۹۹، ۱۰۰ هزار نفر در ايران اقدام به خودكشي كردند كه اين ميزان نيز رو به افزايش است. بعد از جوانان، مردان متاهل يا پدران، قربانيان بعدي هستند. تقريبا نيمي‌از خودكشي‌ها بين افراد متاهل اتفاق مي‌افتد. در سال ۹۹ مردان حدود ۶۵درصد و زنان ۳۵درصد قربانيان خودكشي بودند در حالي كه سال 1398، آمار مردان قرباني خودكشي، 70درصد كل قربانيان بود. تاكنون گفته مي‌شد بحث‌هاي خودكشي در غرب كشور بيشتر مطرح است، شاخص فلاكت و درماندگي تاكنون در غرب كشور بيشتر بوده است. بين خودكشي جوانان ۱۵ تا ۳۴ سال با مسائل خانوادگي و مسائل مالي رابطه معنا داري وجود دارد. وقتي افراد به اهداف خود نمي‌رسند و ابزار براي رسيدن به هدف را در اختيار ندارند درمانده شده و چندين واكنش نشان مي‌دهند. يكي از اين روش‌ها اين است كه افراد با روش‌هاي خلاقانه بزهكارانه مثل رشوه و قاچاق و… به آن هدف مي‌رسند، برخي اما مناسك‌گرا هستند و خيلي دنبال درگيري و مبارزه براي رسيدن به هدف نيستند و برخي نيز براي رسيدن به هدف، «شورش» مي‌كنند. عده‌اي كه از رسيدن به هدف كناره‌گيري و خود را ايزوله مي‌كنند جزو كناره گيران‌اند كه مي‌شود گفت خودكشي، كناره‌گيري از باب استيصال منبعث از فلاكت است. خودكشي يكي از نتايج مسلم درماندگي و مسري و آموختني است و اگر در نزديك‌ترين افراد خانواده‌ اتفاق بيفتد، تقليد اين امر بسيار بالا مي‌رود. افراد ابزار و روش‌هاي خودكشي را ياد مي‌گيرند، بنابراين براي جلوگيري از اين امر مي‌توان از تبيين‌هاي جامعه‌شناختي و اجتماعي استفاده كرد. مساله معيشت باعث گسيختگي خانواده مي‌شود و براساس برخي فاكتورهاي روانشناختي خاص، برخي افراد خودكشي را در شرايط درماندگي انتخاب مي‌كنند. دولت مي‌تواند موظف شود يك روانشناس يا آسيب‌شناس براي هر مثلا ۲۰۰ نفر در موسسات و سازمان‌ها و نهادها قرار دهد تا اين امر را كنترل كرد. همچنين بايد براي كاهش هزينه‌هاي اقتصادي و رواني از دوش سرپرست خانوارها تلاش كرد.»


به دنبال اين توضيحات، عضو هيات علمي گروه روانپزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران از 130 هزار تماس مرتبط با خودكشي با خط تلفني مداخله در بحران بيمارستان روزبه (تهران) طي 9 ماه گذشته خبر داد.
اين روانپزشك در توضيح خدمات اين خط تلفني مداخله در بحران به ايسنا گفت: «وقتي كسي با خط تماس مي‌گيرد ابتدا ارزيابي مي‌شود و سپس بر اساس شرايطي كه دارد همكاران ما به او كمك مي‌كنند كه براي حل و فصل بحراني كه برايش پيش آمده اقداماتي انجام دهد. از شهرها و روستاهاي سراسر ايران با اين خط تماس مي‌گيرند و اين برنامه صرفا برمبناي مداخله در بحران تلفني طراحي و اجرا شده است. اين خط مداخله در بحران همه روزه و بدون تعطيلي از ساعت ۱۴ تا ۲۴ آماده خدمات‌رساني به تماس گيرندگان است و تماس‌ها كاملا محرمانه است. فقط در مواردي كه خود فرد مايل باشد ما اطلاعات تماس او را براي پيگيري درماني در روزهاي بعد ثبت مي‌كنيم. در مواردي كه نياز به صحبت با يكي از اطرافيان نيز باشد تلاش مي‌شود فرد تماس‌گيرنده قانع شود و اجازه صحبت با يكي از افراد خانواده يا نزديكان را بدهد. تاكنون از تمامي گروه‌هاي سني و از نقاط مختلف ايران با اين خط تماس گرفته شده ولي جوانان و نوجوانان سهم قابل توجهي از اين تماس‌ها دارند كه احتمالا يكي از دلايل تماس بيشتر اين گروه سني، استفاده بيشتر آنها از فضاي مجازي و آگاهي از وجود اين‌گونه خدمات است.»

*اعتماد/5300

image_pdfدانلود PDFimage_printپرینت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.