بهار كنار هم زيباست

لباس‌ها را كه مي‌گيرد، چشم‌هايش خيس است. مي‌گويم: همه نو است! با چشم‌هاي‌ تر مي‌خندد و مي‌گويد: نو نبود، نمي‌گرفتم! حرفش برايم تكراري است در اين سال‌هايي كه پي رتق و فتق امور مستمندان و دردمندان است، دانسته‌ايم براي آنها بهترين‌ها را مي‌خواهد. غذاي مانده و لباس پوشيده شده و اضافه آمده‌هاي ديگران به كارش نمي‌آيد. معتقد است كسي كه […]

Read more