به جاي نفرين به شب بايد شمعي روشن كرد
عزيز زن اول پدرم بود. اما با من و خواهران و برادرانم طوري رفتار ميكرد كه هنوز هم نميتوانم بديهاي مادرناتني سيندرلا و ماه پيشوني را درك كنم. مهرباني اش محدوديت نداشت. به قول رفيقي، از آنها بود كه اگر جلوي در بهشت نگهبان ميشد كسي پشت در نميماند. از آن آدمهايي كه داخل بهشت هم باشند دلشان به حال […]
Read more